...

...


آدم هر چقدر فکر کنه باباش بی منطقه،زورگو،بداخلاقه،آدم رو درک نمی کنه و دیگه بدتر از همه نبودش خیلی بهتر بودنشه

سخت در اشتباهه

بابا که نباشه آدم بیچاره میشه

بابا که نباشه هر چیم داشته باشی مزه اش تلخه

نمی دونم قراره مامان رو چجوری تنهاش بذارم

تنهایی هاش مثل خوره داره روحم رو میخوره هر دفعه تنها میرم جایی و برا چند ساعت تنهاش میذارم تنهایی اش دنبالمه برای همین هر بیرون رفتنم مثل یه تکلیف و وظیفه سخت برام شده

من با یه آدم به شدت مناسب در یه زمان به شدت نامناسب ازدواج کردم


من شاکی ام از بابا که گذاشت و رفت شاکی ام

از بیرون همه چیز کامله ولی دیدن داره روزهایی که میگذرونم فقط به این امید که بالاخره یه روزی درست میشه

دنیای من جای نفس کشیدن نداره ، پر شده از بازدم اطرافیانم

اینقدر به عمق رفتم که ظاهرم با باطنم زمین تا آسمون فرق کرده باشه

گم شدن شاخ و دم نداره

من گم شدم

من خودمو فراموش کردم به خاطر مقاومتی که دارم میکنم در برابر ...


همه چیز بدتر میشه

شاید تصمیم اشتباهی گرفتم یا من تحمل ندارم یا بلد نیستم

یا هر احتمال کوفتی دیگه

مهم اینه که موندم مستاصل و خسته

1

وقتی میای صدای پات، از همه جاده ها میاد
انگار نه از یه شهر دور،که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا می شه،لحظه دیدن می رسه
هرچی که جاده ست رو زمین،به سینه من می رسه....
ای که تویی همه کَسم،بی تو می گیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم،به هر چی می خوام می رسم
وقتی تو نیستی قلبمو،واسه کی تکرار بکنم
گلهای خواب آلوده رو،واسه کی بیدار بکنم
واسه کبوترای عشق،دست کی دونه بپاشه
مگه تن من می تونه،بدون تو زنده باشه

ای که تویی همه کَسم،بی تو می گیره نفسم

عزیزترین سوغاتیه،غبار پیراهن تو

عمر دوباره منه،دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم،نه از سر هوس می خوام
عمر دوباره منی،تو رو واسه نفس می خوام

ای که تویی همه کَسم،بی تو می گیره نفسم